تولدت مبارک.
عزیز دلم، خانم گلی، تولدت مبارک!
هفته پیش به سلامتی و شادی 3تا شمع روشن کیکتو فوت کردی و وارد چهارمین دورة زندگیت شدی.الهی که همیشه سلامت و شاد باشی .
امیدوارم که تموم اون جمع مهربونی که باتو آواز تولدت مبارک رو خوندن تو جشن 100 سالگی هم باهات همصدا بشن و برات شادی کنن.
عزیز دلم ببخش که بازهم با تأخیر برات پست میذارم.
روز جمعه پیش باز هم مثل همیشه آنا جون و پدرجون و خاله جونا مارو خوشحال کردنو برای جشن تولدت اومدن با این تفاوت که این بار مامان بزرگ رو هم آورده بودن.
خوب بود .مهمونی کوچیک اما خاطره انگیزی بود.
کیک تولدتو که خودت انتخاب کردی .برای خودت حسابی صاحب نظر شدی. تو لباس پوشیدن خودت که هیچ حتی درمورد لباس پوشیدن منم نظر میدی.
تا این کیک رو دیدی گفتی انگری برد آخ جون. و اصلا هم رضایت ندادی تا یک مدل بهتری رو انتخاب کنیم.
وای که چقدر ذوق کرده بود که قراره مهمونی برای تو باشه.بعد از حاظر شدنو آلاگارسون کردن مدام می پرسیدی پس چرا مهمونا نمیان.
امسال بابایی با اون پای دردناکش (روز قبلش بابایی از روی نردبون افتادو پاش آسیب دید.) زحمت شرشرهاتو کشید و خونه رو برات تزئین کرد که البته انصافا قشنگ درست کرد.
اینم آقای داماد البته قبل از شیطنت !!!!!!!!
کادوهایی هم که گرفتی مثل همیشه سورپرایز بود و یکی از یکی قشنگتر.
خاله نوشین هنرمند دامن فرشتة خیلی قشنگی برات درست کردن .خاله جون ممنون.
خاله جون راستشو بگو باز چه فکر شیطانی داره تو سرت بوجود میاد هاااااااااااااااان
اینم خان داداش مهربون.دوست دارم داداشی جون.