گل خوشبوی من تولدت مبارک
4سال پیش در روز دوشنبه 28 فروردین ساعت 6 صبح با یک دنیا اضطراب و دلشوره و در عین حال خوشحالی آناجون منو از زیر آیینه و قرآن رد کردند و همگی ( بابا، پدرجون، داداش سپهر و آناجون و البته من و شما) راهی بیمارستان رضوی شدیم. و ساعت 9/5 صبح خدا جمع سه نفری ما رو 4 نفری کرد و یک فرشته ی شیرین زبون و دوست داشتنی رو بهمون هدیه کرد.
گل خوشبوی من امیدوارم سال های سال همه کنار هم شاد و خوشحال باشیم و من و بابایی پدر و مادر خوبی برای تو و داداشی باشیم و وظیفه ی پدر و مادر بودن خودمون رو به بهترین صورت انجام بدیم.
قشنگ من ! ما همه ی تلاشمونو می کنیم تا شما دوتا هر آنچه که خدا براتون در نظر گرفته بهش برسین.
امسال تولد فرشته ی کوچک من همزمان شد با تولد بانوی آب و آیینه " حضرت فاطمه (س)" خیلی دلم می خواست برات تولد باشکوهی بگیرم چون حسابی عشق تولد و رقصیدن و کادو باز کردن شدی اما از طرفی خیلی دوست داشتم مولودی هم داشته باشم به همین خاطر خوب تر رو به خوب ترجیح دادم و جشن مولودی رو گرفتم و در عین حال تو هم از شادی تولد بی نصیب نموندی و کسانی که از تاریخ تولدت مطلع بودن با هدیه ای که تهیه کرده بودن تو رو خوشحال کردن و منو شرمنده.