صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 12 روز سن داره

صدفی نمک خونه

بدون عنوان

عید نوروز با خاله جونیا و آناجونو پدر جون یه سر به عمو جون (عموی من ) زدیم . این دشت سر سبزی که با آرین جون نشتینو لذت میبرین اسمش شیلگان دره (البته به تلفظ عامیانه. به نظر من درستش باید شیرگان دره باشه.) جای خیلی خوبی بود و منهای شیطونیو اذیتی که با پسر خاله جون موقع خواب می کردین مابقیش خوب بود.  ...
1 مرداد 1390

اولین ماشین سواری

قبل از عید نوروز یه شب با بابایی رفتیم زیست خاور(یک مرکز خرید در مشهد) در حین تماشای مغازه ها چشمم افتاد به ماشین هایی که نی نیا توش بودن.به بابایی گفتمو رفتیم تا برات یکی کرایه کنیم اما از شانست همه ماشینا رو داده بودنو ما دست خالی بر گشتیم اما نمیدونم تو از کجا فهمیدی که این وسیله باید چیز خوبی باشه چون بقیه نی نیا رو که میدیدی هی اشاره میکردی. قربون این حکومتت بشم ما رو مجبور کردی به خاطر ماشینا بریم طبقه بالا و اونجا خدا رو شکر این رخش رو برات گرفتیم حیف که ازت فیلم نگرفتم عجب تک چرخی میزدی.اولش که مرتب و با ادب و البته با غرور نشسته بودی و فرمونو گرفته بودی اما کم کم بلند شدیو ایستادیو از اون دسته بلند پشت ماشین گرفتی.خلاصه ما...
1 مرداد 1390

بدون عنوان

    الهی قربونت بشم با این سفینه فضاییت که خیلی به دردم خورد. موقع آشپزی می ذاشتمت اون تو کارامو می کردم . الان که دیگه ماشاالله برای خودت حسابی راه میری. ...
1 مرداد 1390

بدون عنوان

آخ که من عاشق این لباس و تیپم. البته این لباس یک کمی برات کوتاه شده .اون موقع تازه نشستنو شروع کرده بودی. ...
1 مرداد 1390

بدون عنوان

صدف جونم این لباس تنت هنر آنا جون جونه.!اولین زمستون عمرتو با هنرهای دست آنا جون به سلامت گذروندی. طفلکی از عشق شما نوه ها حسابی سر ذوق اومدنو مدام رنگ و برنگ لباس براتون بافتن.   ...
1 مرداد 1390