صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

صدفی نمک خونه

یه جمعه ی دیگه.

1390/9/26 9:55
نویسنده : مامان نسرین
494 بازدید
اشتراک گذاری

به دنبال اتفاقات روز 5شنبه و ناراحتی های پیش اومده اصلا حال و حوصله ی خودمم نداشتم.توهم که نمیدونم چرا یکی دو روزه اخلاقت بد شده .مدام غر میزنی .با دادا دعوا میکنی......اجازه نمیدی کسی به وسایلت دست بزنه..........الکی گریه میکنی.............از همه بدتر خیلی ترسو شدی.به کوچکترین صدا میگی ترسیدو بد جور میزنی زیر گریه..........

همون 5شنبه زن عمو جون (عموی من)تماس گرفتن که جمعه می خوا بیان خونمون.........وااااای اصلا حالشو نداشتم.......تازه قرار بود بریم خونه ی آنا جون پیتزا درست کنیم.......اما زشت بود نمیشد بهونه آورد......قرار شد بیان.

جمعه بابایی رفته بود دنبال خونه.زنگ زدم به آنا جون که اونام بیان...........طفلی دید اصلا حوصله ندارم.گفت نه تو کسلی نمیایم..........خلاصه کلی اصرار کردم تا اومدن..........

خوب بود .از اون حال و هوای سنگین در اومدیم..........

تو و امیر هم یه پله پیشرفت کردین.دیشب شما افتخار دادی و امیرو بغل کردی..........خاله جون ازتون عکس گرفت .بلوتوث میکنم و برات میذارم.............چقدر خوبه شما مهربون شدین..........

مامانی دعا کن با اون دستای کوچولوت دعا کن تا زودتر اونجایی که به صلاحمون هست و پیدا کنیم.....نمی خوام باعث جوش زدن آنا جونو پدر جون بشم......... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامی امیرحسین
27 آذر 90 15:38
سلام نسرینم نبینم غمتو...ایشالا ابرا همیشه برن کنار و هوای دلت همیشه آفتابی باشه


ممنون عزیزم.
مامی امیرحسین
27 آذر 90 15:39
عزیزم غصه نخور ایشالا خونه هم پیدا میشه چیزی که زیاده خونه.فقط باید بگردی.تو چه منطقه ای میخواین؟باز خدا روشکر کن که خونه داشتین و میخواین بخرین.ما چی بگیم که هنوز مستاجریم؟


ایشاالله خدا به همه کمک کنه تا به اون چیزی که صلاحشون هست برسن.
مامی امیرحسین
28 آذر 90 23:21
نسرین جون این پست آخرت یجوریه.نظرخواهیش انگار فعال نیست بعد روشم که کلیک میکنم هنگ میشه وبلاگ کلش


فاطمه جون ببخشین اصلا وقت نکردم درستش کنم.
مامان خورشيد
4 دی 90 9:37
برا پست بعدي نتونستم پيغام بذارم. خيلي خوشحالم كه مشكل بيماري حل شد.الهي همه دعاهاتون مستجاب بشه و خونتون غرق شادي.


ممنون عزیزم