صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

صدفی نمک خونه

صدف خانم و ماجرای مترو!!!

1390/11/8 9:54
نویسنده : مامان نسرین
838 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتی میشد زمانیکه از بلوار وکیل آباد رد میشدیم تا چشمت به مترو میافتاد هی گطار گطار میکردی.ما هم هی می گفتیم یه روز باید بریم سوار شیم تا لذتشو ببری .تا اینکه بالاخره دیروز به سرانجام رسید.:

دیروز هوا آفتابی بود.ساعت ١١ صبحانه رو که خوردیم به بابایی گفتم برنامه چیه ؟گفت امروز املاک تعطیل !فقط خانواده.

منم سریع یه ماکارانیه پررب درست کردمو آماده شدیم که بریم مترو سواری و گردش علمی.

ماشینو تو ایستگاه صیاد پارک کردیم ،بلیط دوسره گرفتیمو تو ایستگاه منتظر شدیم.بعد از چند لحظه ترن رسید و سوار شدیم.به محض اینکه حرکت کرد صورتت دیدنی بود.

قربونت برم فکر کنم اولش ترسیده بودی چون چشمای خوشگلت داشت از حدقه در میومد.جالبتر اینکه وقتی به ایستگاه صدف رسیدیم و از بلندگو اعلام شد "ایستگاه صدف" کلی خندیدیم شمام جواب خانم گوینده رو میدادی .اون میگفت صدف ، شمام میگفتی ب..........ل.........ه

قرار بود تا آخر مسیر بشینیم اما چند تا ایستگاه که رفتیم سرم سنگین شد و حالم داشت بد میشد.به بابا گفتم پیاده شدیم .شمام تا در باز میشد میگفتی "بلیم"

میدون تقی آباد پیاده شدیم .گفتیم بریم تو زیست خاور یه دوری بزنیمو برگردیم .اما از شانسمون دیر وقت بودو تعطیل.

یخورده کلوچه خریدیمو برگشتیم.

رویهمرفته تجربه ی خوبی بود.نمیدونم بعد ازاین بادیدن مترو چه عکس العملی نشون میدی.

شب هم از ساعت ٧ عمه ناهید و پسرا اومدن خونمون ساعت ٨ هم عمه نسرین و مادر جون اینا اومدنو تا ساعت ١١ شب بودن.وقتی رفتن اونقدر خسته بودی که با چند قورت شیر خوابت برد.

بخواب عزیزم خواب های خوش ببینی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان خورشيد
8 بهمن 90 11:12
خوش بحال بچه ها كه همه چيز براشون تازه و هيجان انگيزه. چه خوب كه شما هم حوصله كردين و بردينشون كه بگردن. الهي هميشه خوش باشيد


درسته بچه ها از کوچکترین چیزها خوشحال میشن و لذت میبرن.کاش همیشه بچه بودیم.
مامان محمدجان
9 بهمن 90 0:07
مترو سواریت مبارک صدف جون
خوش گذشت
افرین به بابا و مامان مهربون که واسه نازگلشون وقت گذاشتن دستتون درد نکنه


خواهش میکنم.
چه کنیم دیگه .امروزه بیشتر پدر و مادرها در بست در خدمتت فرزندانن!!!!!!!!!!!!
مامان پارسا قند عسل
9 بهمن 90 1:00
الهی من قربون اون حرف زدنت بشم خاله.
راستی مامان نسرین با پشتکا فراوان وبلاگو پیدا کردم با اجازه هر دوتا گلها رو لینک میکنم


ممنونم خاله جون مهربون.
مادر کوثر و علی
9 بهمن 90 18:12
وای چه خوب دخترک من هنوز مترو ندیده باید حتما یه روز ببریمش
مهرناز مامان امین حسین
10 بهمن 90 11:02
سلام عزیزم خوبی مبارککک بالاهره مترو مشهد راه اندازی شد امین حسین هم خیلی دوست داره سوار اتوبوس بشه


سلام مهرناز جون.خیلی وقته مترو راه افتاده اما ما تازه ازش استفاده کردیم.
زهره مامان هلیا
10 بهمن 90 20:41
ماشالله چه ماه شدی صدف جون بغل داداش خوش میگذره


ممنونم خاله جونم.ب......ل.......ه. خیلی خوبه
مامان ریحانا
11 بهمن 90 2:50