شیرین کاری های صدفی
دختر قشنگ من !این روزها تغییرات رفتاری زیادی از خودت به نمایش میذاری.گاه یهو بدون هیچ مقدمه ای میای دستمو میبوسی و با اون زبون شیرینت میگی : مامان عزیز خوشگلم خیلی دوست دارم!!!!!!!!!! وقتی این کارو میکنی دلم ضعف میکنه.منم تورو بغلم می گیرمو می بوسم و میگم منم دوست دارم خوشگلم.
اما گاهی رفتارت کاملا بر عکس میشه بدون هیچ بهونه ایی میگی : مامان بد دیگه دوست ندارم
وقتی اینو بهم میگی دنیا رو سرم خراب میشه.
نماز خوندنت که دیگه ی حسابی دیدنیه.به محض اینکه من سجاده امو میارم تا نماز بخونم سریع ازم می خوای تا چادرتو بیارم.مهرتو بر می داری و آنچنان رکوع و سجودی میری و با خودت زمزمه میکنی که نگو.خیلی لحظات زیبایی هستن لحظه ی عبادتت.
هر کی فکر می کنه که بچه ها اختلاف سنی داشته باشن دیگه جنگ و دعوا ندارن سخت در اشتباهه.مدام با دادا درگیرین.
من و بابایی این وسط کلافه هستیمو نمی دونیم چکار باید بکنیم.
یه چیز دیگه که این روزا با انجام دانش کلافم میکنی اینه که تا می خوایم بریم بیرون بعد از کلی خواهش و تمنا تا میای آماده میشی تا موهاتو درست میکنم یادت می افته که باید حجاب داشته باشی.سریع میری و تنها روسری زشتی رو که داری بر میداری و از من می خوای سرت کنم.هرچی میگم نمی خواد سرت کنی زیر بار نمی ری و اینکارت بابایی رو خوشحال میکنه و میگه دخترم می خواد با حجاب باشه مگه بده و من حرص می خورم .ننه نقلی من دوست دارم.