سالگرد ازدواج
پنج شنبه سالگرد ازدواجمون بود............بابایی دوست داره به شمسی یادآوری کنه اما برای من مناسبتش که تولد حضرت زهرا(س) ست مهمه....
شبش آنا جونو خاله جونا خونمو بودن......بابایی رفت بیرونو موقع برگشتن یه کیک کوچیک گرفت.........سورپرایز شدم.....گفت کیکو کوچیک گرفتم چون همه تو رژیمیم!!!!!!!!!!!
دستت درد نکنه شو شو جان که به فکر بودی..........آنا جون دعا کردن که ایشاالله کیک 150همین سالگردتون بخورم.........گفتم آمین ......اما خودمونیم عمر زیادم خوب نیست...........
عمو جوادم مثل همیشه دعاهای قشنگ کردن که زندگیتون به شیرینیه این کیک باشه............اما عمو جون اگه اینقدر شیرین باشه دلمونو میزنه...........
خدا ی مهربون از اینکه به من خونواده ی مهربون و گرم و سالم هدیه کردی ازت سپاسگزارم.........خدای من کاری کن که همیشه این جمعمون جمع باشه...........همه کنار هم باشیمو سایه ی بزرگترا رو سرمون....