تولد پدر جون
دیروز به آنا جون زنگ زدمو گفتم شب با خاله نسترن میایم خونتون.
شب ساعت ٥/٦ آماده شدیم که بریم .واااااااااااای عجب سرد بودو هست.برفی که ٤شنبه باریده و مشهدو حسابی سفید کرده این روزا بدجور هوا رو سرد کرده.
با کلی لباس که تنت کردم نمی تونستی تکون بخوری ...با کلی دعا که ماشین سر نخوره راه افتادیم.......
خاله جون با تاخیر نیم ساعتی رسیدن....چند وقتی بود دورهم نبودیم........
همون اول لابلای صحبت های آناجون متوجه شدیم که وای تولد پدر جونه و ما بی خبریم.کلی ناراحت شدم .دلم به حال پدر سوخت طفلی همیشه در حقش ظلم میکنیم.
کلی عذر خواهی کردیمو پدرم گفتن که نه بابا تولد چیه.
تو همین صحبت ها دیدیم عمو جواد نیستن.........وبعد از چند دقیقه با یه کیک بزرگ وارد شدن.......دست عمو جواد درد نکنه حداقل این کارو کردن.
شما دوتا وروجکم سریع دویدین سراغ کیک.
خوشگل مامان که این چند روز اونقدر فیلم تولدتو دیدی که تا چشمت به کیک افتاد شروع کردی که "تبلد..تبلد"بعد هم که متوجه شدی تولد کیه باز مدام تکرار میکردی"تبلد پدندون "(نمیدونم چرا پدرجون مثل بیدندون میگی )
بیشتر از صد بار این جمله رو با همون آهنگ خوشگلت تکرار کردی.من که خیلی کیف میکنم وقتی تلاشتو برای صحبت کردن میبینم.
بعد از خوردن کیک پدر جون همه رو با پیتزای خوشمزه شون غافلگیر کردن.بابای خوبم دست گلتون درد نکنه که برای تولد خودتون پیتزا درست کردین.
تو و امیر قبلش کلی رقصیدینو موقع شامم تقریبا خوب خوردین.
از خدا می خوام همه ی خونواده ها همیشه گرم و صمیمی کنار هم باشن ما هم در کنارشون زیر سایه ی بزرگترامون باشیم.
راستی خاله نوشین جون امروز از قشم میاد.تصمیم داریم بریم راه آهن دنبالشون تا تو هم قطارو ببینی .................