صدفی و خاله ی مهربون
دیشب خاله نوشین جون و عمو سعید از قشم اومدن.رفتیم خونه ی آنا جون تا ببینیمشون.
طفلی خاله نسترن نیومدوچون امیر کوچولو سرماخورده بود.
دست خاله جون درد نکنه با اون همه سوغاتی خوشگل.تو که عسل مامان حسابی کیف کردی و کلی هم شیرین زبونی کردی.
داشتی فیلم خاله جونو نگاه میکردی یهو به عمو سعید که رسیدی گفتی "این عمو سعیده" همه تعجب کردیم چون من زیاد رو اسم عمو باهات کار نکرده بودم.عمو سعید خیل ذوق کرده بودن.تو خودت خیلی بیشتر.
شب موقع برگشتن کلی گریه کردی چون میخواستی بری تو ماشین خاله جون.کلی از مسیر و اشک ریختی تا بالاخره بابایی با خریدن هله هوله آرومت کرد.
قربونت بشم که اینقدر خاله دوست شدی.بوووووووووووووووووووووووووووووووووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی