خداحافظ جی جی!!!!
تو ایام عید خاله جون مراسم از شیر گرفتن امیر علی رو شروع کردن.طفلی هم امیر خیلی اذیت شد و هم خاله جون.
راستش من با دیدن اوضاع خاله جون حسابی ترس ورم داشته بود که چطوری شما رو از شیر بگیرم.اصلا دوست نداشتم بهش فکر کنم.
اما بالاخره وقتی دوسالت تموم شد و برای چندمین بار دکترم ازم خواست تا تو رو از شیر بگیرم تا بتونه داروهای قویتری بهم بده تصمیم گرفتم وارد میدون بشم و شروع کنم به ترک دادنت.(به قول خاله جون باید میبستمت به تخت تا کم کم ترک کنی درست مثل تو فیلما)
از خاله جون داروی تلخکو گرفتم یه روز صبح بعد از اون که تو خواب بهت شیر دادم استفاده کردم.تو هم که ماشالله عادت داشتی تا ظهر مدام آویزون من بودی .به محض اینکه از خواب بیدار شدی و گفتی جی جی .گفتم مامانی جی جی تلخ شده گفتی نه می خوام .تا گذاشتم دهنت الهی بمیرم دهنت تلخ شدو گفتی تلخه .دلم داشت برات کباب میشد زودی بهت آب دادم.
تا ظهر چند بار دیگه ام گفتی من جواب دادم تلخ شده و بهت پیشنهاد دادم بیا امتحانش کن و تو گفتی نه.
بعد از اون چند باری که گفتی جی جی می خوام تا می آوردم نزدیکت چند تا فوتش میکردی و می خندیدی و تمام.
بمیرم برای دختر صبورم .فکر نمی کردم که بهمین راحتی بتونم از شیر بگیرمت.البته بگم بعد از چند روزیکه از شیر گرفته بودمت اسهال و استفراغ شدید شدی و به توصیه دکتر باید دوباره بهت شیر میدادم منم این کارو کردم و بعد از خوب شدن کاملت دوباره پروژه ی از شیر گرفتنت تکرار شد که باز هم خدا رو شکر سربلند بیرون اومدی.
بهر حال راست میگن دکترا و روانپزشکها مادر وقتی بچشو از شیر میگیره یه حس بدی هم پیدا میکنه.اون بغل کردنات یه مزه ی دیگه ای داشت اما چه میشه کرد این چرخه رو باید دنبال کرد و همه ی مراحلشو یکی یکی طی کرد.
از خدا می خوام همیشه سلامت باشی.