وابستگی عجیب!
گل گلکم ! تو و داداشی یه وابستگی عجیب داشتین ( البته تو هنوز هم داری )دقیقا خاطرم نیست از چند ماهگی شروع کردی به مکیدن انگشت و تقریبا نزدیک یک سالگی هم نمیدونم چطور شد که یهو به یک تل که برای موهات گرفته بودم وابسته شدی .
هر موقع می خوای بخوابی یا می خوای انرژی بگیری باید حتما اون تل دستت باشه.حتی سعی کردم مشابه اونو برات تهیه کنم اما فقط همون بهت آرامش میده.
چند باری تو ماشین از دستت افتاده بغل صندلی و فکر کردیم تو مسیر گمش کردیم .مجبور شدیم کل مسیر رو برگشتیم دنبال تلت تا پیداش کنیم.
خیلی دلم می خواد بدونم ریشه ی این عادت به کجا میرسه چون به قول آنا جون نه من و نه خاله جونا هیچکدوم همچین عادتی نداشتیم .اما نمیدونم چرا شما دوتا این طوری شدین.
به قول خاله نسترن همین عادت به تل کمکت کرد تا راحت شیر خوردنو ترک کنی.
تازگی متوجه شدم هر پارچه ای که از جنس ساتن باشه برات آرامش بخشه.حالا چرا نمیدونم.
اینجا صبحه و تازه از خواب بیدار شدی و داری انرژی می گیری.
الانم که دو سالت شده بازهم هر شب موقع خواب یه لیوان آب و تلت باید بالای سرت باشن .