افطاری خاله جون نسترن
امشب برای افطاری خاله جون رستوران دعوت کرده بودن به صرف اکبرجوجه.
جای همگی بخصوص آناجون و پدر جون خیلی خالی بود.
اما گل دخمل مامان امشب اخلاقش مثل همیشه نبود.فکر کنم دیشب که رفتیم خرید یه کوچولو سرماخوردی.خیلی بیحال و کسل بودی.حتی بغل باباییم نمی رفتی منو کلافه کردی.
بعد از شام (که من به لطف شما هیچی از خوردنش نفهمیدم )با خاله جونا خداحافظی کردیمو اومدیم توی ماشین.
به محض اینکه نشستیم جی جی کردنت شروع شد.سریع هم خوابت برد.
حتی خونه هم که رسیدیم بیدار نشدی.با خودم گفتم اثر داروی سرماخوردگیه که بهت دادم.
همگی از این فرصت استفاده کردیم:منو داداشی دو دست دومینو بازی کردیم،بعد دادا و بابا میخواستن پلی استیشن بازی کنن و منم میخواستم بیام پای کامپیوتر که شازده خانم بیدار شد.
الانم یخورده بهونه گیری میکنی.خدا بدادمون برسه امشب ساعت چند میخوای بخوابی؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی