خرید شب عید
باز هم مثل همیشه مامان جون من تا دقیقه ی ٩٠ دنبال خریدم.با اینکه زود به فکر میافتم اما همیشه کارام تا لحظه ی آخر طول میکشه. به خاطر عید غدیر می خواستم واست لباس بخرم. صدف جونم عید غدیر به قول معروف عید سیداست .باید بریم دیدن هر کسی که سیده.تو فامیل مام که زن عمو جون من و عمو سعید (شوهر خاله نوشین جون )سیدن. خلاصه شب عید با اینکه هوا خیلی خیلی سرد بود بابایی طفلکو مجبور کردم بریم خرید البته خود بابایی هم کابشن لازم داشت. بعد از کلی چرخیدن تو مغازه ها و طبقات کیان سنترو بالا و بایین رفتن بالاخره یه بیراهن بافت برات بیدا کردم .یه بالتوی خوشگلم که عمه جون زحمت کشیدنو برات دوختن. اما بابایی و دادا بی نتیجه موندن .البته یه بالتوی خ...
نویسنده :
مامان نسرین
9:55