آخر هفته ی شلوغ
٥شنبه قرار بود برای نهار بریم خونه ی آنا جون.خاله جون و آرین جونم از روز قبل اونجا بودن .آخه عمو جواد تو نمایشگاه تهران غرفه دارن و هر سال باید چند روزی برن .خاله جونو پسرخاله جونم چون تنها بودن اومدن خونه آنا جون.ما هم از فرصت سوءاستفاده کردیمو رفتیم تا شما دوتا شیطون با هم باشین. هر کاری خواستین دوتایتون انجام دادین.چقدر بهم حسادت میکنین. اگه یه چیزی شما میخوردی آرینم میدوید تا بخوره یا اگه یه چیزی اون برمیداشت شمام میخواستی. شب تصمیم گرفتیم بریم الماس شرق.اما چه تصمیم اشتباهی. صدف مامان که قبلا همش بغل بابایی بودی حالا همش میای بغل مامان.البته تو الماس شرق کارت عجیبتر شده بودو مدام بغل آناجون بودی. با خاله جون تصمیم گرفتیم واسطو...
نویسنده :
مامان نسرین
9:06